http://stockholm.hostmaster.org/articles/from_coexistance_to_genocide_the_systematic_destruction_of_palestine/fa.html
Home | Articles | Postings | Weather | Top | Trending | Status
Login
Arabic: HTML, MD, MP3, PDF, TXT, Czech: HTML, MD, MP3, PDF, TXT, Danish: HTML, MD, MP3, PDF, TXT, German: HTML, MD, MP3, PDF, TXT, English: HTML, MD, MP3, PDF, TXT, Spanish: HTML, MD, MP3, PDF, TXT, Persian: HTML, MD, PDF, TXT, Finnish: HTML, MD, MP3, PDF, TXT, French: HTML, MD, MP3, PDF, TXT, Hebrew: HTML, MD, PDF, TXT, Hindi: HTML, MD, MP3, PDF, TXT, Indonesian: HTML, MD, PDF, TXT, Icelandic: HTML, MD, MP3, PDF, TXT, Italian: HTML, MD, MP3, PDF, TXT, Japanese: HTML, MD, MP3, PDF, TXT, Dutch: HTML, MD, MP3, PDF, TXT, Polish: HTML, MD, MP3, PDF, TXT, Portuguese: HTML, MD, MP3, PDF, TXT, Russian: HTML, MD, MP3, PDF, TXT, Northern Sami: PDF, Swedish: HTML, MD, MP3, TXT, Thai: HTML, MD, PDF, TXT, Turkish: HTML, MD, MP3, PDF, TXT, Urdu: HTML, MD, PDF, TXT, Chinese: HTML, MD, MP3, PDF, TXT,

از همزیستی تا نسل‌کشی: تخریب سیستماتیک فلسطین

در قرن نوزدهم، فلسطین تحت حاکمیت عثمانی نمونه‌ای از هماهنگی بین‌جماعتی بود. مسلمانان، مسیحیان و یهودیان – حدود ۲۵,۰۰۰ یهودی سفاردی و میزاهی در میان جمعیتی عمدتاً عرب – در شهرهایی مانند اورشلیم، الخلیل و یافا در کنار یکدیگر زندگی می‌کردند. آنها بازارها، محله‌ها و سنت‌های فرهنگی را به اشتراک می‌گذاشتند، در حالی که نظام ملت عثمانی به اقلیت‌هایی مانند یهودیان جایگاه محافظت‌شده‌ای اعطا می‌کرد. اگرچه تنش‌های جزئی بروز می‌کرد، درگیری‌های خشونت‌آمیز نادر بود و پیوندهای اجتماعی اغلب فراتر از ایمان بود. این صلح شکننده توسط پروژه‌ای استعماری که جاه‌طلبی‌های صهیونیستی اروپایی را بر اکثریت بومی فلسطینی ترجیح داد، نابود شد و به ۷۷ سال سلب مالکیت، آپارتاید و نسل‌کشی منجر شد.

جنبش صهیونیستی، که توسط تئودور هرتزل در کنگره صهیونیستی سال ۱۸۹۷ رسمیت یافت، در سال ۱۸۹۹ فلسطین را به عنوان هدف یک دولت یهودی اعلام کرد، که ناشی از یهودستیزی اروپایی و خودبزرگ‌بینی استعماری بود. شهرک‌های کوچک، با پشتیبانی مالی سرمایه‌های اروپایی، در سراسر فلسطین پدیدار شدند و با خرید زمین از مالکان غایب عثمانی، کشاورزان محلی را آواره کردند. احیای زبان عبری به عنوان یک زبان مدرن، هویت جدایی‌طلبانه‌ای را تثبیت کرد و جوامع یهودی موجود که با اعراب ادغام شده بودند را از خود بیگانه کرد. تا سال ۱۹۱۷، اعلامیه بالفور – که توسط لابیست صهیونیست بارون روتشیلد طراحی شده بود – شاهد وعده آرتور بالفور، وزیر امور خارجه بریتانیا، برای اعطای فلسطین، سرزمینی که او حقی برای واگذاری آن نداشت، به عنوان میهن یهودی بود، در حالی که حقوق و آرمان‌های اکثریت عرب نادیده گرفته شد.

دهه ۱۹۳۰ با توافق هاوارا، پیمانی تکان‌دهنده بین گروه‌های صهیونیستی و آلمان نازی، شاهد تشدید بیشتر بود. این توافق ۶۰,۰۰۰ یهودی آلمانی و دارایی‌هایشان را در ازای کالاهای آلمانی به فلسطین منتقل کرد. با افزایش مهاجرت یهودیان به ۴۵۰,۰۰۰ نفر تا سال ۱۹۳۹، شبه‌نظامیان صهیونیستی مانند ایرگون و لهی ترور را آغاز کردند. بمب‌گذاری‌های آنها، مانند حمله به هتل کینگ دیوید در سال ۱۹۴۶ که ۹۱ نفر را کشت، و ترور اهداف بریتانیایی و عربی، قیمومیت بریتانیا را غیرقابل اداره کرد. عقب‌نشینی بریتانیا در سال ۱۹۴۷ به طرح تقسیم سازمان ملل منجر شد، طرحی به شدت ناعادلانه که ناکبا را شعله‌ور کرد و زمینه را برای دهه‌ها رنج فلسطینی فراهم کرد.

ناعدالتی طرح تقسیم سازمان ملل

طرح تقسیم سازمان ملل در سال ۱۹۴۷ (قطعنامه ۱۸۱) یک تقسیم‌بندی استعماری بود که عدالت و خودمختاری را به چالش کشید. با وجود اینکه فلسطینی‌ها ۶۷ درصد جمعیت (۱.۲ میلیون نفر) و یهودیان ۳۳ درصد (۶۰۰,۰۰۰ نفر) را تشکیل می‌دادند، این طرح ۵۶ درصد از زمین فلسطین را به یک دولت یهودی اختصاص داد، شامل مناطق ساحلی حاصلخیز و مراکز اقتصادی کلیدی مانند یافا و حیفا. فلسطینی‌ها، که ۹۴ درصد زمین را در اختیار داشتند و قرن‌ها در آنجا زندگی کرده بودند، به ۴۳ درصد – سرزمین‌های تکه‌تکه‌شده و کمتر قابل کشت در کرانه باختری و غزه – محدود شدند. این طرح واقعیت جمعیتی را نادیده گرفت: یهودیان کمتر از ۷ درصد زمین را در اختیار داشتند و در هر منطقه به جز یافا در اقلیت بودند. اورشلیم، شهری مقدس و مشترک، به عنوان منطقه‌ای بین‌المللی پیشنهاد شد که ادعاهای فلسطینی را نادیده گرفت. اکثریت عرب این طرح را به عنوان نقض حقوق خود رد کردند، در حالی که رهبران صهیونیست آن را به عنوان پله‌ای برای کنترل سرزمینی بیشتر پذیرفتند، همان‌طور که بعداً با گسترش آنها فراتر از مرزهای اختصاص‌یافته نشان داده شد. سازمان ملل، که تحت سلطه قدرت‌های غربی بود، این تقسیم را بدون مشورت با فلسطینی‌ها تحمیل کرد، که نشان‌دهنده غرور استعماری و اولویت دادن به آرمان‌های صهیونیستی بر حاکمیت بومی بود.

ناکبا و میراث آن

در سال ۱۹۴۸، اعلام تأسیس دولت اسرائیل ناکبا – “فاجعه” به عربی – را به راه انداخت. بیش از ۷۰۰,۰۰۰ فلسطینی، نیمی از جمعیت عرب، به زور اخراج شدند یا از ترس گریختند، در حالی که شبه‌نظامیان صهیونیستی بیش از ۵۰۰ روستا را ویران کردند. قتل‌عام‌هایی مانند دیر یاسین، که در آن بیش از ۱۰۰ غیرنظامی کشته شدند، ترس را تثبیت کرد. فلسطینی‌ها به غزه، کرانه باختری و اردوگاه‌های پناهندگان در اردن، لبنان و سوریه رانده شدند و از بازگشت منع شدند. این پاکسازی قومی، که با دقت توسط افرادی مانند یوسف ویتز، مقام صندوق ملی یهود که در سال ۱۹۴۰ اعلام کرد: «در این کشور جایی برای هر دو ملت نیست… تنها راه‌حل فلسطینی است… بدون عرب»، برنامه‌ریزی شده بود، پایه‌های دولت آپارتاید اسرائیل را بنا نهاد. دیدگاه ویتز درباره “انتقال” اجباری، وحشیگری ناکبا را شکل داد و همچنان در سلب مالکیت فلسطینی‌ها طنین‌انداز است.

سلب مالکیت و آوارگی در کرانه باختری

از زمان اشغال کرانه باختری توسط اسرائیل در سال ۱۹۶۷، سلب مالکیت بی‌وقفه بوده است. بیش از ۷۰۰,۰۰۰ شهرک‌نشین اسرائیلی اکنون در شهرک‌های غیرقانونی که بر روی زمین‌های دزدیده‌شده فلسطینی ساخته شده‌اند، زندگی می‌کنند و کرانه باختری را به انکلاوهای جدا از هم تقسیم کرده‌اند. سیاست‌های اسرائیل – مصادره زمین، تخریب خانه‌ها و مجوزهای محدود – ده‌ها هزار نفر را آواره کرده است. به گفته بتسلم، بیش از ۲۰,۰۰۰ خانه فلسطینی از سال ۱۹۶۷ تخریب شده‌اند، اغلب به بهانه نداشتن مجوز، که اسرائیل به ندرت اعطا می‌کند. در مناطقی مانند دره اردن و اورشلیم شرقی، جوامع کامل با اخراج مواجه‌اند؛ به عنوان مثال، ۱,۰۰۰ ساکن مسافر یطا با تهدید حذف برای گسترش مناطق نظامی مواجه‌اند. گسترش شهرک‌ها، با حمایت قانون اسرائیل و حفاظت نظامی، بیش از ۴۰ درصد از زمین کرانه باختری را مصادره کرده است، در حالی که فلسطینی‌ها به ۱۶۵ “جزیره” تحت کنترل شدید محدود شده‌اند. ایست‌های بازرسی، موانع جاده‌ای و دیوار جداسازی – که در سال ۲۰۰۴ توسط دیوان بین‌المللی دادگستری غیرقانونی اعلام شد – خانواده‌ها، زمین‌های کشاورزی و معیشت را از هم جدا می‌کند و زندگی فلسطینی را غیرقابل تحمل می‌کند. این سرقت سیستماتیک، همراه با انکار حقوق ساخت‌وساز، آوارگی را تحمیل می‌کند و آپارتاید را تثبیت می‌کند.

خشونت شهرک‌نشینان در کرانه باختری

خشونت شهرک‌نشینان اسرائیلی در کرانه باختری ترور روزانه‌ای است که با همدستی دولت امکان‌پذیر شده است. شهرک‌نشینان، که اغلب مسلح و توسط نیروهای اسرائیلی محافظت می‌شوند، به کشاورزان، چوپانان و روستاهای فلسطینی حمله می‌کنند تا آنها را از زمین‌هایشان بیرون کنند. تنها در سال ۲۰۲۴، سازمان ملل بیش از ۱,۲۰۰ حمله شهرک‌نشینان، از جمله آتش‌سوزی، تخریب و حملات فیزیکی را مستند کرد. در روستاهایی مانند حوّاره و قصره، شهرک‌نشینان خانه‌ها، باغ‌های زیتون و دام‌ها را به آتش کشیده‌اند، با حوادثی مانند قتل‌عام حوّاره در سال ۲۰۲۳ که یک فلسطینی را کشته و صدها نفر را زخمی کرد. سربازان اسرائیلی اغلب تماشاگر هستند یا علیه فلسطینی‌هایی که از خود دفاع می‌کنند، مداخله می‌کنند. بتسلم گزارش می‌دهد که شهرک‌نشینان، با پشتیبانی پایگاه‌های نظامی، “مناطق ممنوعه” برای فلسطینی‌ها ایجاد کرده‌اند و هزاران هکتار را از طریق خشونت تصاحب کرده‌اند. گروه‌های افراطی شهرک‌نشین، مانند جوانان تپه، آشکارا به دنبال اخراج فلسطینی‌ها هستند، که توسط چهره‌های دولتی مانند بتسلئیل اسموتریچ، که بر سیاست شهرک‌سازی نظارت دارد و خواستار “تسلیم” فلسطینی‌ها شده است، تشویق شده‌اند. این خشونت، که به ندرت مورد پیگرد قانونی قرار می‌گیرد، ابزاری برای پاکسازی قومی است که وجود فلسطینی‌ها را شکننده می‌کند.

لفاظی‌ها و اقدامات نسل‌کشی

لفاظی‌های رهبران اسرائیلی مدت‌هاست که فلسطینی‌ها را غیرانسانی جلوه داده و جنایات را توجیه کرده است. دعوت یوسف ویتز در سال ۱۹۴۰ برای فلسطینی بدون عرب، دهه‌ها بعد توسط افرادی مانند عوفادیا یوسف ایتان، ژنرال سابق، تکرار شد که در سال ۱۹۸۳ فلسطینی‌ها را به “سوسک‌های مخدر در بطری” تشبیه کرد، استعاره‌ای زشت برای محصور کردن و نابودی آنها. اخیراً، در اکتبر ۲۰۲۳، یوآو گالانت، وزیر دفاع، “محاصره کامل” غزه را تحمیل کرد و اعلام کرد: «بدون برق، بدون غذا، بدون سوخت… ما با حیوانات انسانی می‌جنگیم.» بتسلئیل اسموتریچ، وزیر دارایی، که خواستار نابودی کامل غزه است، در سال ۲۰۲۳ اظهار داشت که “محو کردن غزه” ضروری است و از گرسنگی و بمباران حمایت کرد. این اظهارات، همراه با اقداماتی مانند محاصره و حملات هوایی بی‌وقفه، با تعریف سازمان ملل از نسل‌کشی همخوانی دارد: اقداماتی عمدی برای نابودی یک گروه. راهپیمایی پرچم اورشلیم، رویدادی سالانه از سال ۱۹۶۷، شاهد حضور هزاران ملی‌گرای افراطی اسرائیلی، از جمله شهرک‌نشینان، است که در اورشلیم شرقی فریاد “مرگ بر عرب‌ها” سر می‌دهند، آیینی از نفرت که توسط پلیس محافظت می‌شود. در سال ۲۰۲۴، شرکت‌کنندگان در راهپیمایی به مغازه‌ها و روزنامه‌نگاران فلسطینی حمله کردند، بدون عواقب قابل‌توجه، که احساسات نسل‌کشی را عادی‌سازی کرد.

نسل‌کشی ادامه‌دار در غزه

غزه، زندانی به مساحت ۳۶۵ کیلومتر مربع برای ۲ میلیون نفر، با وحشتی بی‌امان مواجه است. از اکتبر ۲۰۲۳، ارتش اسرائیل بیش از ۶۰,۰۰۰ فلسطینی – ۷۰ درصد زنان و کودکان – را کشته است، طبق برآوردهای وزارت بهداشت غزه. محاصره، که توسط گالانت و اسموتریچ تشدید شده، ۸۰ درصد از مردم غزه را گرسنه کرده است، با ۱.۸ میلیون نفر که با ناامنی غذایی حاد مواجه‌اند (سازمان ملل، ۲۰۲۵). سایت‌های کمک‌رسانی بنیاد بشردوستانه غزه، که در سال ۲۰۲۵ تأسیس شدند، تله‌های مرگ هستند: بیش از ۷۴۳ فلسطینی کشته و ۴,۸۹۱ نفر زخمی شده‌اند، اغلب توسط تیراندازی و بمباران اسرائیلی، در حالی که به دنبال غذا بودند. عفو بین‌الملل و پزشکان بدون مرز این اقدامات را جنایات جنگی احتمالی می‌نامند و سازمان ملل سیاست گرسنگی اسرائیل را نسل‌کشی توصیف کرده است. بیمارستان‌ها، مدارس و اردوگاه‌های پناهندگان در ویرانه‌ها قرار دارند، با ۹۰ درصد زیرساخت‌های غزه تخریب شده است. وحشیگری – تیراندازی به کودکان، دفن خانواده‌ها زیر آوار و قتل‌عام جمعیت‌ها – نشان‌دهنده نیتی حساب‌شده برای محو یک ملت است.

نتیجه‌گیری

از همزیستی در قرن نوزدهم تا نسل‌کشی امروز، داستان فلسطین داستان سرقت استعماری، خیانت و بی‌رحمی بی‌امان است. ناعدالتی طرح تقسیم سازمان ملل، پاکسازی قومی ناکبا و سلب مالکیت و خشونت شهرک‌نشینان در کرانه باختری، زنجیره‌ای از سرکوب را تشکیل می‌دهند. لفاظی‌های نسل‌کشی از ویتز تا گالانت، که با فریادهای “مرگ بر عرب‌ها” تقویت شده، سیستمی را تغذیه می‌کند که از رنج فلسطینی‌ها شکوفا می‌شود. قتل‌عام غزه، با بیش از ۶۰,۰۰۰ کشته، نه تنها یک تراژدی بلکه جنایتی علیه بشریت است که با سکوت جهانی امکان‌پذیر شده است. مبارزه فلسطینی نه تنها به یادآوری، بلکه به عدالت نیاز دارد.

Impressions: 35